معمای میسوفونیا؛ ذهن انعطاف ناپذیر و راز بیزاری از برخی صداها
- شناسه خبر: 35290
- تاریخ و زمان ارسال: ۳ آبان ۱۴۰۴ ساعت ۰۲:۴۵
- نویسنده: میترا راضی

در جهانی که از صداها و ارتعاشها ساخته شده، گوش انسان نه تنها ابزاری برای شنیدن، بلکه دریچهای به احساسات و واکنشهای درونی ماست. گاهی صدای سادهای مانند جویدن غذا یا تیک تاک ساعت میتواند احساس خشم یا انزجار شدیدی در برخی افراد برانگیزد. این پدیده که به آن «میسوفونیا» گفته میشود، سالها برای دانشمندان معمایی پیچیده بوده است. اکنون پژوهشهای جدید نشان میدهند که این اختلال ممکن است ریشه در چگونگی پردازش هیجانها در مغز و انعطاف پذیری ذهن انسان داشته باشد.
میسوفونیا چیست و چرا رخ می دهد؟
پیش از هر چیز باید بدانیم که میسوفونیا یا «صدابیزاری» فقط یک حساسیت ساده نسبت به صدا نیست. افراد مبتلا به این اختلال هنگام شنیدن صداهای خاص مانند جویدن، تایپ کردن، تنفس یا کلیک کردن، دچار واکنشهای احساسی و فیزیولوژیک شدیدی میشوند. این واکنشها میتواند شامل اضطراب، خشم، یا حتی احساس انزجار باشد.
پژوهشگران باور دارند که این وضعیت به ارتباط میان سیستم شنوایی و مراکز هیجانی مغز مربوط است. به عبارت دیگر، مغز افراد مبتلا، صداهای خاص را نه به عنوان «صدا»، بلکه به عنوان «تهدید» تفسیر میکند و همین باعث واکنشهای شدید میشود. در نتیجه، آنچه برای فردی عادی است، برای فرد مبتلا به میسوفونیا تجربهای ناخوشایند و غیرقابل تحمل محسوب میشود.
نقش انعطاف پذیری ذهن در بروز میسوفونیا
بر اساس مطالعهای که توسط پژوهشگران دانشگاه لنکستر در بریتانیا انجام شده، افراد مبتلا به میسوفونیا ممکن است در تغییر تمرکز بین محرکهای احساسی و غیر احساسی با مشکل روبهرو باشند. این ویژگی که «انعطاف پذیری هیجانی» نام دارد، توانایی مغز در کنترل احساسات و جابهجایی بین واکنشهای مختلف است.
در این پژوهش، ۱۴۰ بزرگسال با میانگین سنی ۳۰ سال شرکت کردند. آنان در یک آزمون ترکیبی شامل حافظه و ارزیابی احساسی شرکت داشتند. نتایج نشان داد افرادی که شدت علائم میسوفونیا در آنها بیشتر بود، هنگام انجام وظایف احساسی دقت کمتری داشتند. این یافته نشان میدهد که اختلال در کنترل هیجانات و تمرکز، میتواند یکی از عوامل کلیدی در بروز میسوفونیا باشد.
میسوفونیا فقط واکنشی به صدا نیست
در نگاه نخست ممکن است تصور شود که میسوفونیا صرفاً نوعی واکنش به محرکهای صوتی است، اما نتایج پژوهشها تصویر پیچیدهتری ارائه میدهند. بررسیهای روانشناختی نشان دادهاند افرادی که از این اختلال رنج میبرند، معمولاً تمایل بیشتری به «نشخوار فکری» دارند؛ یعنی غرق شدن در افکار منفی و تکراری درباره گذشته یا آینده.
این ویژگی اغلب در افرادی که از اضطراب، افسردگی یا وسواس فکری رنج میبرند نیز مشاهده میشود. بنابراین به نظر میرسد میسوفونیا فقط مسئلهای مربوط به گوش یا سیستم شنوایی نیست، بلکه به الگوهای عمیقتر پردازش احساسات و افکار در مغز مرتبط است. مغز این افراد ممکن است نسبت به محرکهای احساسی، بیش از اندازه فعال یا واکنشپذیر باشد.
واکنش فیزیولوژیکی بدن در برابر صداهای آزار دهنده
در افراد مبتلا به میسوفونیا، شنیدن صداهای خاص میتواند باعث فعال شدن پاسخ «جنگ یا گریز» در بدن شود؛ پاسخی که در موقعیتهای خطرناک طبیعی رخ میدهد. در این حالت ضربان قلب افزایش مییابد، فشار خون بالا میرود و بدن برای واکنش فوری آماده میشود. این تغییرات فیزیولوژیکی نشان میدهد که برای فرد مبتلا، محرکهای صوتی در واقع تهدیدی واقعی تلقی میشوند، نه صرفاً صداهایی معمولی.
به همین دلیل، بسیاری از مبتلایان برای فرار از موقعیتهای محرک، از جمعهای خانوادگی یا محیطهای عمومی دوری میکنند. این انزوا در نهایت میتواند منجر به کاهش کیفیت زندگی، افسردگی و اضطراب مزمن شود.
محدودیت های پژوهش و مسیرهای آینده
اگرچه یافتههای پژوهش لنکستر دیدگاه تازهای درباره منشأ میسوفونیا ارائه میدهد، اما هنوز پرسشهای بسیاری بیپاسخ مانده است. یکی از محدودیتهای این مطالعه، استفاده از تصاویر به جای صدا به عنوان محرک بود. پژوهشگران توضیح میدهند که برای بررسی دقیقتر، لازم است در مطالعات آینده از نمونههای صوتی واقعی استفاده شود تا واکنش مغز به صداهای خاص بهتر درک گردد.
همچنین هنوز مشخص نیست آیا کاهش انعطاف ذهنی باعث بروز میسوفونیا میشود یا برعکس، خود اختلال موجب کاهش این انعطاف است. بررسی این رابطه میتواند راه را برای درمانهای شناختی و رفتاری جدید باز کند که به تقویت کنترل هیجانات در مغز میپردازند.
جایگاه میسوفونیا در روان شناسی و علوم اعصاب
میسوفونیا هنوز در فهرست رسمی اختلالهای روانی قرار ندارد، اما بسیاری از روانشناسان آن را نوعی اختلال پردازش هیجانی میدانند. تحقیقات تصویربرداری مغز نشان دادهاند که در افراد مبتلا، نواحی خاصی از مغز مانند آمیگدال و قشر پیشانی فعالیت بیش از حد دارند. این بخشها مسئول کنترل احساسات و پاسخ به تهدید هستند.
برخی دانشمندان معتقدند که میتوان با استفاده از درمانهای شناختی رفتاری (CBT) و تکنیکهای آرامسازی ذهن مانند مدیتیشن یا ذهنآگاهی، شدت علائم را کاهش داد. در سالهای اخیر نیز پژوهشهایی در زمینه استفاده از تحریک مغناطیسی مغز (TMS) برای کاهش واکنشهای عصبی ناشی از صدا در حال انجام است.
نتیجه گیری
میسوفونیا، فراتر از یک ناراحتی از صدا، بازتابی از پیچیدگی ذهن انسان است. این اختلال نشان میدهد که شنیدن تنها فرآیندی فیزیکی نیست، بلکه تجربهای عاطفی و شناختی است که با احساسات، حافظه و افکار ما در هم تنیده است. پژوهشهای تازه گامی مهم در جهت درک عمیقتر این پدیده به شمار میآیند و میتوانند در آینده به توسعه روشهای درمانی مؤثر برای میلیونها نفر که از این وضعیت رنج میبرند، کمک کنند.
شناخت بهتر از نحوه پردازش صدا در مغز، نه تنها به درمان میسوفونیا، بلکه به درک گستردهتری از رابطه میان ذهن، احساس و محیط پیرامون منجر خواهد شد؛ رابطهای که اساس تجربه انسانی را شکل میدهد.








