تأثیر ازدواج بر شادی و سلامت؛ یافته های جدید پژوهشگران آمریکا و ژاپن
- شناسه خبر: 35163
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۵ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۰۶:۰۴
- نویسنده: میترا راضی

پژوهشی گسترده در میان بیش از پنج هزار نفر از مردم آمریکا و ژاپن نشان داده است که ازدواج میتواند تأثیر مثبتی بر سلامت جسم و روان انسان داشته باشد. این مطالعه که در طول دو دهه انجام شده، نشان میدهد افراد متأهل نه تنها از نظر جسمی وضعیت بهتری دارند، بلکه احساس رضایت و خوشبختی بیشتری را نیز تجربه میکنند.
در دنیای امروز که ازدواج در بسیاری از کشورها روندی رو به کاهش دارد، چنین یافتههایی اهمیت ویژهای دارند. این نتایج پرسشهای مهمی دربارهی نقش روابط انسانی، فرهنگ و حمایت اجتماعی در سلامت و رفاه انسان مطرح میکنند.
جزئیات پژوهش و نتایج اصلی
محققان دانشگاه میشیگان و دانشگاه ملی سنگاپور دادههای بیش از پنج هزار بزرگسال از آمریکا و ژاپن را در بازهای ۲۰ ساله بررسی کردند. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر وضعیت تأهل بر سلامت جسمی، روانی و رضایت از زندگی در دو فرهنگ متفاوت بود.
نتایج بهروشنی نشان داد افراد متأهل در هر دو کشور از نظر شاخصهای سلامتی مانند فشار خون، خواب، میزان استرس و احساس خوشبختی، در وضعیت بهتری نسبت به افراد مجرد قرار دارند. در مقابل، افراد مجرد اغلب سطوح بالاتری از تنهایی، اضطراب و احساس نارضایتی از زندگی را گزارش کردند.
جالبتر آنکه تفاوت فرهنگی میان دو کشور، نقش مهمی در تفسیر این نتایج داشت. در حالی که الگوی تأثیر ازدواج بر شادی در آمریکا و ژاپن مشابه بود، عوامل اجتماعی و خانوادگی که این تأثیر را شکل میدادند، تفاوتهای بنیادینی داشتند.
تفاوت فرهنگی در تجربه شادی و حمایت خانوادگی
یکی از نکات کلیدی در این تحقیق، نقش دوگانهی «خانواده» در شادی افراد بود. در آمریکا، خانواده به عنوان منبع حمایت عاطفی و روانی برای متأهلها عمل میکند، اما همین خانواده میتواند برای افراد مجرد به منبع فشار و اضطراب تبدیل شود.
در مقابل، در ژاپن وضعیت پیچیدهتر بود. هرچند در فرهنگ ژاپنی نیز ازدواج جایگاه اجتماعی مهمی دارد، اما فشار خانواده بر افراد مجرد تأثیر منفی قابل توجهی بر شادی آنان نداشت. محققان گمان میبرند که در جامعهای که ارزش هماهنگی جمعی در آن بالاست، افراد مجرد یاد گرفتهاند که فشارهای اجتماعی را نادیده بگیرند یا از منابع دیگری مانند دوستیها و کار برای جبران کمبود حمایت خانوادگی استفاده کنند.
به گفتهی نویسندگان پژوهش، این تفاوت فرهنگی میتواند به ما بیاموزد که شادی تنها به وضعیت تأهل وابسته نیست، بلکه به نحوهی درک و مدیریت روابط اجتماعی نیز مربوط میشود.
چرا ازدواج با سلامت بهتر ارتباط دارد؟
پژوهشهای روانشناسی و پزشکی در سالهای اخیر نیز بارها نشان دادهاند که روابط عاطفی پایدار میتوانند بر سلامت فیزیکی تأثیر مثبت بگذارند. ازدواج اغلب باعث افزایش احساس تعلق، کاهش استرس، نظم در سبک زندگی و حمایت عاطفی متقابل میشود.
در افراد متأهل، احتمال پیروی از رژیم غذایی سالمتر، مراجعه منظم به پزشک و داشتن خواب باکیفیت بیشتر است. در مقابل، افراد مجرد ممکن است بیشتر در معرض احساس تنهایی و اضطراب اجتماعی باشند؛ عواملی که در درازمدت میتوانند سیستم ایمنی را تضعیف کنند و خطر ابتلا به بیماریهای قلبی یا افسردگی را افزایش دهند.
البته این به معنای آن نیست که ازدواج همیشه مفید است. کیفیت رابطه نقش تعیینکننده دارد. پژوهشهای جدید نشان میدهند ازدواجهای ناسالم یا پرتنش، اثرات منفی بیشتری نسبت به مجرد ماندن دارند. بنابراین، نوع رابطه مهمتر از خود ازدواج است.
تفسیر فرهنگی و اجتماعی یافته ها
در جامعهی آمریکا، که بر فردگرایی و استقلال شخصی تأکید دارد، مجرد ماندن ممکن است با احساس طردشدگی یا تنهایی همراه شود. در نتیجه، حمایت خانواده برای افراد متأهل به عاملی حیاتی در افزایش شادی تبدیل میشود. اما فشار خانواده بر افراد مجرد میتواند به احساس بیکفایتی یا اضطراب اجتماعی منجر گردد.
در مقابل، جامعهی ژاپن بر هماهنگی جمعی و پذیرش نقشهای اجتماعی تأکید دارد. افراد مجرد در این فرهنگ ممکن است با پذیرش هنجارهای اجتماعی یا جستجوی تعادل در روابط غیررمانتیک، آثار فشار اجتماعی را تعدیل کنند. به بیان دیگر، فرهنگ میتواند نقش ضربهگیر یا تشدیدکننده برای تأثیر ازدواج بر شادی داشته باشد.
نتیجه گیری
مطالعهی مشترک آمریکا و ژاپن تصویری پیچیده از رابطهی ازدواج، فرهنگ و سلامت روانی ترسیم میکند. ازدواج بهطور کلی با سلامت و رضایت از زندگی بیشتر همراه است، اما میزان و نحوهی تأثیر آن به بافت فرهنگی و اجتماعی هر جامعه بستگی دارد.
این نتایج یادآور میشود که رفاه انسانی تنها در گرو وضعیت تأهل نیست، بلکه در تعامل میان فرد، فرهنگ، خانواده و حمایت اجتماعی شکل میگیرد. همانطور که محققان در پایان مقالهی خود در ژورنال Personal Relationships اشاره کردهاند، بررسی عمیقتر تفاوتهای فرهنگی میتواند به طراحی سیاستهای اجتماعی و بهداشتی مؤثرتری برای افزایش سلامت روانی جوامع منجر شود.