بیماری امام سجاد در کربلا چه بود ؟
- شناسه خبر: 4975
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۳۸
- نویسنده: دکتر نیوز
به گزارش دکتر نیوز، بیماری امام سجاد در کربلا بعد از گذشت چندین سال برخی از مردم معتقدند به دست شمر کشته شده است و روایت های مختلفی برای مرگ ایشان آورده شده است. اما به گفته برخی ها بیماری امام سجاد در کربلا به نقل از شیخ مفید همین که امام حسین شربت شهادت نوشید، شمر به قصد کشتن امام سجاد نیز حمله کرد.
امام سجاد امام چهارم تنها در كربلا مدت كوتاهى بيمار بوده است و پس از آن بهبود يافته و در حدود 35 سال همچون ساير امامان از سلامت جسمى بر خوردار بوده است. بى شک بيمارى موقت آن حضرت در آن حادثه، عنايت خداوندى بوده است تا بدين وسيله از وظيفه جهاد معذور گردد و وجود مقدسش از خطر كشتار مزدوران يزيد محفوظ بماند و از اين رهگذر، رشته امامت تداوم يابد. اگر حضرت بيمار نبود مى بايست در جهاد با يزيديان شركت كند و در اين صورت همچون ساير فرزندان و ياران پدرش به شهادت مى رسيد و نور هدايت خاموش میشد.
محمد بن سعد مى نويسد: آن روز(عاشورا) كه على بن الحسين همراه پدرش بود، بيست و سه يا بيست و چهار سال داشت و هر كس بگويد كه او در آن زمان كوچك بوده و موى بر نياورده بوده، بى اساس است؛ بكله او آن روز بيمار بود و به همين جهت در جنگ شركت نكرد.
ابن سعد همچنين گزارش میدهد كه: پس از كشته شدن حسين بن على، شمر به سوى على بن الحسين آمد و او بيمار بود و در بستر خوابيده بود. شمر گفت: اين را بكشيد. يكى از همراهان وى گفت: سبحان الله! آيا جوانى را كه بيمار است و در جنگ هم شركت نداشته بكشيم؟ در اين هنگام عمر بن سعد در رسيد و گفت: با اين زنان و اين بيمار كارى نداشته باشيد.
شيخ مفيد ازحميد بن مسلم، يكى از سپاهيان يزيد، چنين نقل مى كند: (روز عاشورا) به چادر على بن الحسين رسيديم، او سخت بيمار و بر بسترى خوابيده بود. شمر با گروهى از پيادگان آمد، به او گفتند: آيا اين بيمار را نمى كشى؟ من گفتم: سبحان الله! آيا كودكان را هم مى كشيد؟ اين كودكى است و بيمارى او را از پا در خواهد آورد، و چندان از اين سخنان گفتم تا آنان را از كشتن او باز داشتم. در اين هنگام «عمر بن سعد» آمد. زنان به روى او فرياد زدند و گريستند. او به افراد خود گفت: هيچ كس از شما به خانه هاى اين زنان داخل نشويد و متعرض اين جوان نشويد.
چنانكه ملاحظه شد، بيمارى امام چهارم، مصلحتى الهى بود كه موجب حفظ حيات آن حضرت گرديد و هرگز به معناى ضعف روحى و عجز و ناتوانى او در برابر دشمن نبود. امام نه تنها در آن شرائط سخت و دشوار اسيرى، ملجأ و پناهگاه اسيران و آرام بخش دل هاى دردمند آنان بود، بكله با دشمن با شجاعت و شهامت بر خورد مى كرد و سخنراني ها و مناظرات پر شور آن حضرت در كوفه و شام گواه اين معناست. چنانكه پس از انتقال اسيران به كوفه، به دنبال گفتگوى تندى كه در مجلس عبيد الله بن زياد بين او و امام صورت گرفت، عبيد الله خشمگين شد و دستور قتل حضرت را صادر كرد، اما امام فرمود:«مرا به كشتن تهديد مى كنى ؟! آيا نمى دانى كه كشته شدن، براى ما يك امر عادى بوده و شهادت براى ما كرامت و فضيلت است.